هدف زندگی|مفرداتی از دیگران
دن کیشوت در ابتدای فصل ۵۸ رمان دن کیشوت: " آزادی ،سانچو، گرانبهاترین موهبتی است که خداوند به آدمیان عطا فرموده. در جهان هیچ چیز با آزادی برابر نیست و حتی گنجینه هایی که خاک در دل خود نهفته است و دفینه هایی که اقیانوس در عمق گردابهای خود پنهان ساخته است ارج و بهای آزادی را ندارد.شایسته و ضروری است که آدمی بخاطر آزادی و شرف، جان خود را نیز به خطر اندازد ..."
وقتی واقعا آزادی را می فهمیم که مزهی زندان را چشیده باشیم. مگر نه این است که همین حالا هم همهی ما اسیر جامعه خود هستیم؟ پ.ن: البته بخشی از این اسارت ، معلول آن است که ما اسیر خود هستیم.
The only absolute knowledge attainable by man is that life is meaningless.
Tolstoy|My Confession(1882)
گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت
مختارنامه.باب هجدهم.عطار
- ۹۷/۰۲/۰۹